همه برای یکی، یکی برای همه

در مراسم E3 سال 2016، در کنفرانس شرکت سونی (SONY)، وقتی اندرو هاوس (Andrew House) به روی صحنه آمد، کمتر کسی فکر میکرد که او در پشت پرده مردی را دعوت کند که با حواشی بسیاری از کونامی (Konami) جدا شده بود؛ هیدئو کوجیما (Hideo Kojima) بازیساز مشهور ژاپنی و خالق سری بازی Metal Gear، با دعوت اندرو هاوس به روی صحنه آمد و با گفتن جمله: (( من برگشتم! ))، سخنانش را کاملا حماسی آغاز کرد؛ او در سخنانش از استودیو مستقل و تازه تاسیس شده خود یعنی کوجیما پروداکشنز (Kojima Productions) رونمایی کرد، اما این کارگردان جاه طلب ژاپنی فقط برای این کار نیامده بود؛ درست در زمانی که همه محو نمایش ابتدای کنفرانس شرکت سونی یعنی God of War شده بودیم، هیدئو کوجیما از بازی استودیو جدید و مستقل خود نیز، رونمایی کرد.

یک ساحل، یک موسیقی، و یک دریا وسیع، نورمن ریدس(Norman Reedus)، و یک نوزاد که یکدفعه ناپدید شد؛ همه اینها اجزای تشکیل دهنده اولین تریلر بازی شدند.

نام بازی Death Stranding بود، انحصاری کنسول پلی استیشن (Play Station) که از همان روز اول خیلی عجیب و غریب رونمایی شد و خیلی هم عجیب و غریب تا روز عرضه آماده شد و خیلی عجیب و غریب تر هنوز نمیدانیم بازی را در چه سبک بازی قرار دهیم!

امروز قصد داریم باهم این عنوان پر رمز و راز را بررسی کنیم و همچنین نیم نگاهی به نسخه DIRECTOR’S CUT بازی که مخصوص کنسول نسل نهمی سونی، یعنی PS5 بود نیز، داشته باشیم…

در یک آمریکا نابود شده و آخر الزمانی که طی انفجار هایی به این روز افتاده و شرایط زندگی را سخت کرده و به نوعی باران را از لذت به ذلت کشانده و ارتباط های مداوم انسان ها را دچار اخلال کرده، پستچی بنام Sam Porter Bridges به عنوان قهرمان داستان و جهان بازی به ما معرفی میشود، فردی که وظیفه دارد تا باری دیگر ارتباط ها را برگرداند و بتواند هر منطقه را با یکدیگر متحد کند، پروژه ای که شاید کار ساده ای باشد، ولی خب با وجود باران Timefall و گروه های مخرب به سرکردگی Higgs که سعی در نگهداشتن شرایط فعلی دارند؛ کار ساده ای نخواهد بود؛ اما خب اگر همه ما حداقل یکی از بازی های کوجیما را بازی کرده باشیم، بخوبی باید بدانیم که روایت داستان بازی به همین سادگی که من گفتم هم نیست.

روایت داستان بازی مطمئنا یکی از پیچیده ترین روایت های ممکن در دنیای سرگرمی است، خلق یک جهان پیچیده و شخصیت پردازی های پیچیده تر از کار هایی است که کوجیما از هر بازیسازی بهتر میتواند انجام دهد.

باید گفت این نوع روایت و شخصیت پردازی بی نظیر کوجیما، مثل یک چای تلخ است که عناصر دیگر داستان بازی مثل سناریو ها و پایان آن، می آیند و مثل یک قند، چای شما و این پیچیدگی را شیرین میکنند.

شخصیت پردازی های بازی در اوج کمال خود قرار دارد، سناریو های نوشته شده برای هر شخصیت به همراه دیالوگ نویسی های درجه یک، به خوبی توانسته از ستاره های بازیگری مثل مدس میکلسن و لی سیدیون و گیلرمو دل تورو، بازی بگیرد؛ فرمولی که شاید هزاران کارگردان سینما بلد نباشند، ولی کوجیما آن را به نحو احسن انجام میدهد.

اینکه کوجیما سعی ندارد تا همه داستان و شخصیت ها را همان اول لو دهد و همه را به وقتش تقدیم مخاطبان کند، مطمئنا روایت بازی را دچار پستی و بلندی هایی میکند.

نیمه اول بازی به نوعی کاربر باید برای خود هزاران سوال را طرح کند، تا در نیمه دوم به جواب های خود برسد؛ اگر چه نیمه دوم بازی اصل و اساس پیچیدگی های مخصوص کوجیما است.

خلاصه کلام باید گفت، نیمه اول بازی Death Stranding یک بیابان است و هزاران سوال، که در نیمه دوم همان بیابان را دریایی تسخیر میکند و جواب سوالات را میدهد و حتی کاربر را در آن دریای جواب، غرق میکند!؛ پس اگر حوصله پیچیدگی را دارید، مطمئنا کوجیما برای شما داستانی عالی آماده کرده تا پاداش این صبر و حوصله شما را بدهد.

نقطه ای تاریک یا نقطه ای روشن؟!

اینجا همان جایی است که کاربران یه یک دو دستگی میرسند.

شاید عجیب باشد که بگویم هسته اصلی گیم پلی بازی بر اساس راه رفتن است!، ولی خب صبر کنید، آیا ما فقط باید در بازی راه برویم؟

در جواب باید گفت: (( هم بله و هم خیر ))؛ همانطور که اشاره شد، شما نقش یک پستچی را در بازی دارید که باید بار هایی را جابجا کند، اما خب بسیار اهمیت دارد که شما چقدر بار حمل میکنید و مسیرتان چگونه خواهد بود؛ نوع بار شما گاهی انسان است، گاهی باری که نباید ضربه ببیند و گاهی هم باری است که نباید به آن باران بخورد؛ مسیرتان نیز، گاهی در مسیر باران و یا حتی سنگین تر، برف تایم فال است؛ گاهی نیز باید از یک یا چند کوه بالا رفت و گاهی هم افراد مخربی بدنبال شما هستند و شما هم باید فقط و فقط با یک بار سنگین بدوید تا بارهایتان از دست نرود. همچنین شما ابزار های بسیاری در اختیار دارید، از نردبان گرفته تا طناب و پل، که متوانند شما را به راحتی از صخره ای پایین بیاورند و یا از رودخانه ای عمیق عبور دهند.

دیگر نکته جالب و قابل تحسین گیمپلی بازی تعاملی بودن محیط آن است، کاربرانی که در محیطی آنلاین وسایلی از خود بجا گذاشته اند تا مسیر شما را هموار تر کنند، هرچند که ممکن است این عامل موجب راحت تر شدن بازی باشد، ولی اینطور نیست بازی باز هم چالش خود را در این حالت حفظ میکند.

و اما سوال اصلی، آیا بازی اکشن هم دارد؟

شاید مثل سری بازی Metal Gear نه؛ ولی باید گفت بله، Death Stranding اکشن هم دارد؛ مبارزات و گان پلی بازی شاید در سطح عالی نباشند، ولی خب در حد قابل قبولی قرار دارند و متناسب با روند بازی لذت بخش هستند، درست مثل سیستم رانندگی در بازی که شاید مثل عناوین ریسینگ و موتور سواری شاهکار نباشد، ولی در حد قابل قبولی قرار دارد.

مراحل بازی نیز در نگاه اول بنظر تکراری میرسند، ولی در کمال تعجب باید گفت، مراحل بازی یک تکرار لذت بخش هستند!

مراحلی که ممکن است بخاطر Timefall و دشمنان در بازی اکشن شوند و نفس را در سینه حبس کنند، همچنین کوجیما در طراحی هوش مصنوعی دشمنان و باس های بازی بسیار متنوع و عالی عمل کرده است و به نوعی توانسته بازی را در حد مطلوب و استانداردی قرار دهد.

در کل باید گفت، گیم پلی Death Stranding نیازمند صبر است و از همه مهمتر و بیشتر به سلیقه شما بسنده میکند و از خود یک عنصر دو وجهی میسازد، ممکن است گیم پلی و مراحل بازی شما را کلافه کند و یا ممکن است مثل من، شما را با دو عامل مجذوب خود کند؛ دو عاملی که در ادامه خواهم گفت.

موتور گرافیکی Decima که توسط استودیو گوریلا گیمز ( Guerrilla Games ) ساخته شد، توسط استودیو کوجیما نیز برای ساخت بازی Death Stranding انتخاب شد، انتخابی که واقعا هوشمندانه و خوب توسط کوجیما صورت گرفت.

بازی در عملکرد فنی خود تقریبا بی نقص و عیب است، نه خبری از باگ است، نه خبری از افت فریم و نه خبری از لگ؛ شاید فیزیک بازی مخاطبان را اذیت کند و نامناسب باشد، ولی بی نقص بودن در سایر بخش های فنی و گرافیک نسبتا بالا و زیبای بازی و همچنین انیمیشن های خوب و تراز اول، همه و همه گواه بر عملکرد فنی خوب بازی دارند.

و اما عملکرد هنری،

یادتان هست در بخش قبلی گفتم، دو عامل باعث شده تا از گیم پلی بازی لذت ببرم؟!

خب اولین عامل عملکرد هنری بازی است که باید اعتراف کرد بازی به لحاظ هنری یک اثر نایاب است و بسیار زیبا و چشم نواز است.

طبیعت مثال زدنی و تازه بازی و همچنین محیط های واقعا دلچسب، به معنای واقعی روح کاربران خود را جلا میدهند و هرگز مخاطب را از خود خسته نمیکنند، کوجیما به خوبی هرچه تمام تر میتواند دست کاربر را بگیرد و در دنیای زیبای بازی بگرداند، کاری که از هرکسی بر نمی آید.

بطور خلاصه، عملکرد فنی و هنری بازی، کارنامه ای خوب و عالی از خود ثبت میکنند.

مهم نیست Death Strandingرا بازی کنید یا نه، اما توصیه من این است که حتما آلبوم موسیقی های بازی را به گوش جان بسپارید و لذتش را ببرید.

عامل دوم بازی، موسیقی متن آن است که در بهترین زمان ممکن اجرا میشود و کاربر را دیوانه وار عاشق بازی میکند؛ وقتی از یک دره تنگ به همراه بار و Timefall عبور میکنید و حسابی استرس داشتید، این کوجیما است که موسیقی بی نظیری برای شما اجرا میکند و یک نمای عجیب و غریب از طبیعت بازی در اختیار شما میگذارد، و طوری با موسیقی شما را غرق دنیای بازی میکند که شما دوست دارید در این دنیای چشم نواز و گوش نواز، خفه شوید!

بی شک موسیقی متن بازی Death Stranding جز بهترین آلبوم های موسیقی است که شنیدم؛ به هیچ وجه آن را فراموش نکنید!

نسخه کارگردان بازی مخصوص کنسول های نسل نهمی سونی ساخته شد؛ یک آپدیت 10 دلاری که واقعا ارزشمند و خواستنی برای دارندگان Play Station 5 است.

افزایش نرخ فریم بازی، مکانیک های جدید، مرحله جدید و اضافه شدن بخش های مختلف به بازی و…، همگی از ویژگی های مثبت هستند، اما گل سر سبد همه اینها قابلیت های کنترلر Dual Sense است که بازی را وارد ابعاد تازه تر و بی نظیر تری میکند؛ پس اگر PS5 دارید، اصلا این نسخه از بازی را از دست ندهید.

Death Stranding، اولین بازی ساخته شده استودیو مستقل هیدئو کوجیما بود؛ کارگردان ژاپنی و افسانه ای که با جاه طلبی هایش همه را یا شگفت زده میکند، یا ناامید؛

مطمئنا این بازی آخرین بازی ساخته شده استودیو کوجیما نیست و نخواهد بود، و با وجود تمام عیار بودن عملکرد ریسکی این بازی، باید بگوییم که کوجیما موفق شده مخاطبان خود را پیدا کند، کاری که هر کارگردانی برای یک اثر جدیدش بدنبال آن است.

تمامی عناصر بازی، درست مثل زمان پیش از عرضه، ما را در سالن انتظار آثار بعدی کوجیما قرار میدهد، کاگردانی که بدون هیچ ترسی بازی میسازد و بدون هیچ ترسی بدنبال نوآوری است؛ کاگردانی که عده ای را نسبت به بازی Death Stranding، متنفر میسازد و عده ای را عاشق.

نقاط قوت: داستان جذاب، عملکرد هنری عالی، شخصیت پردازی های فراموش نشدنی، موسیقی متن گوش نواز (،نسخه کارگردان ارزشمند)

نقاط ضعف: فیزیک نه چندان مناسب، گیم پلی دو وجهی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *