آخر هفته‌ها ایستگاه‌های موقتی‌اند برای استراحت و شاید بهترین زمان‌ باشند برای پناه بردن به هنر از روزمرگی‌ها و مشغله‌های تمام نشدنی‌مان. در این سری مقالات تصمیم گرفتیم که با توجه به سلایق مختلف، مرتبا با معرفی فیلم‌هایی منتخب از ژانرهای مختلف و توضیحی مختصر درباره‌ی آنها، به شما در انتخاب فیلم مناسب برای تماشا کمک کنیم.

توجه داشته باشید که فیلم‌های پیشنهادی لیست‌ ما بدون هیچ ترتیب خاصی قرار گرفته‌اند و البته که با خواندن این مقاله هیچ بخشی از داستان آن‌ها برای شما لو نخواهد رفت.

 

Chinatown (1974)

 

امتیاز IMDb 8.1/10
امتیاز Metacritic 92/100
ژانر جنایی، رازآلود، درام
رده سنی R

 

کارآگاهی خسته، زنی اغواگر و شهری فاسد…
معماهای زنجیرواری یکی پس از دیگری حل می‌شوند و فساد گسترده بازی‌گردانان را برملا می‌کنند. اما هرچه معماهای بیشتر حل می‌شوند و اسرار بیشتری برملا می‌شود، پیشروی برای کارآگاه قصه هم دشوارتر می‌شود. چه باید کرد و به چه کسی اعتماد کرد؟ لس‌آنجلس 1937 بی‌رحم‌تر و غیرقابل پیش‌بینی‌تر از این حرف‌هاست. به راحتی سردرگمتان می‌کند و بعد از ارائه سرنخ‌های گمراه‌کننده، با افشای واقعیات سیلی‌های پی‌در‌پی‌ای به صورتتان می‌زند. اگر پایتان را از گلیمتان درازتر کرده و چوب لای چرخ بزرگان شهر بگذارید، معلوم نیست که چه سرنوشتی در انتظارتان خواهد بود.

رومن پولانسکی با فیلم “محله چینی‌ها” جایگاه خود را در تاریخ سینما و خصوصا نزد طرفداران آثار نئو-نوآر، تا ابد مستحکم کرد. فیلمی که ضرباهنگ آهسته‌اش ذره‌ای از سرگرم‌کنندگی‌اش نکاسته و به قدری که باید، معماهای پیچیده و فرصت کافی برای کلنجار رفتن با آن‌ها را در اختیار مخاطب خود قرار می‌‌دهد. با وجود اینکه ۵ دهه از اکران فیلم محله چینی‌ها می‌گذرد، اما گرد و غباری بر پیکر شراب ۵۰ ساله پولانسکی به چشم نمی‌خورد و برای هر نسل از مخاطبی جذاب و تاثیرگذار جلوه می‌کند.

قصه این فیلم در دوره اوج بحران بی‌آبی جریان دارد و ماجرای کارآگاهی زخم‌خورده به نام جیک گیتس (با هنرنمایی جک نیکلسون) را روایت می‌کند که از اداره پلیس فاصله گرفته و در دفتر کوچکش با افشای خیانت‌های زناشویی گذران زندگی می‌کند. اما در یکی از پرونده‌ها، او خود را در میان سودجویانی می‌یابد که با سواستفاده از این بحران، می‌خواهند شرایط را به نفع خود تغییر دهند.

 

The Place Beyond the Pines (2012)

 

امتیاز IMDb 7.3/10
امتیاز Metacritic 68/100
ژانر درام، تراژدی
رده سنی R

 

‌”جایی آنسوی کاج‌ها” یکی از آثار قابل احترام کارنامه نه چندان پربار دریک کیان‌فنرس است. اثر بی‌ادعایی که در دل قصه وصله‌پینه‌‌اش روایتی چندلایه با مضامین مختلفی را ارائه می‌دهد. داستانی از جنس خودمان. داستان تصمیم‌ها و پیامدهای تصمیممان بر خود و بر دیگران. اینکه چه تصمیماتی شاخه شاخه شدن داستان را رقم می‌زنند و سرنوشت کرکترها را متحول می‌کنند، ظریفانه در دل فیلمنامه سه قسمتی و نه چندان بی‌نقص “جایی آنسوی کاج‌ها” گنجانده شده.

اگر از فیلم‌های پرمدعا و پر سر و صدای اینروزها به ستوه آمدید، جایی آنسوی کاج‌ها انتخاب مناسبی برای فاصله گرفتن از این هیاهو و خلوت کردن با افکار و احساساتتان است. زمانی برای اندیشیدن به کنش و واکنش‌‌های بی‌شمار روزمره و چشم سپردن به سه داستان مختلف اما متصل. روایت‌هایی که علاوه بر منطقی و ارزشمند بودن، به خوبی دغدغه فیلمساز را به مخاطب تزریق می‌کنند و زندگی را از زاویه‌دید فیلمساز بر مخاطب نمایان می‌کنند.

فیلم جایی آنسوی کاج‌ها داستان لوک گلنتون (با بازی رایان گاسلینگ) را به تصویر می‌کشد. موتورسوار قهاری که با موتورسواری و اجرای حرکات نمایشی در سیرک‌های سیار امرار معاش می‌کند. اما دیدار ناگهانی او با دوست‌دختر سابقش (با بازی ایوا مندز) زندگی او را برای همیشه دستخوش تغییر می‌کند.

 

The Last Duel (2021)

 

امتیاز IMDb 7.3/10
امتیاز Metacritic 67/100
ژانر اکشن، تاریخی، حماسی
رده سنی R

 

فرانسه قرون وسطی، شوالیه‌های بی‌رحم و زنان به حاشیه رانده شده…
فیلم “آخرین دوئل” حماسه‌ای جذاب و منطقیست که ثابت می‌کند ریدلی اسکات هنوز هم در فیلمسازی تبحری غیر قابل انکار دارد. این اثر دو نیم ساعته یک قصه را از سه زاویه‌دید مختلف روایت می‌کند که هر پرده به واسطه ریزبینی و توجه بالا به جزئیات، نقش منحصر به فرد خود را در شخصیت‌سازی و برملا شدن حقایق ایفا می‌کند. اگر در “آخرین دوئل” به دنبال حماسه‌ای چون “گلادیاتور” و غرق شدن در آدرنالین می‌گردید، احتمالا پلان‌های طولانی فیلم و اصرار قصه به بسط شخصیت‌ها در سه پرده مجزا اما مشابه، ناامیدتان کند. اما قابل کتمان نیست که آخرین دوئل، نمایان‌گر تجربه ۴۵ ساله ریدلی اسکارت در فیلمسازی و یکی از پخته‌ترین آثار اوست که جهان‌بینی‌اش را به دور از کلیشه‌های این روزهای هالیوود در مبحث زنان، در خود مستطر کرده است.

فیلم آخرین دوئل علیرغم کیفیت بالا و استفاده از تیم تولید و بازیگری مطرح، شکستی فاجعه‌بار را در گیشه تجربه کرد. شکستی که خود گویای افول مدیوم سینما و تعدد آثار توخالی و کلیشه‌ایست. مدیومی که به جای دغدغه‌مندی واقعی و ارائه یک تجربه ارزشمند، به آثاری دل بسته که بوی پروپاگاندای چپ و شعارهای توخالی می‌دهند و گاها حتی در رقم زدن یک تجربه سرگرم‌کننده عاجز می‌مانند.

آخرین دوئل، اقتباس ریدلی اسکارت از رمانی قرون وسطایی با نام The Last Duel: A True Story of Trial by Combat in Medieval France است که داستان دو شوالیه نجیب‌زاده به نام‌های ژان دا کروژ (با هنرنمایی مت دیمون) و ژاک لو گری (با بازی آدام درایور) را روایت می‌کند که مسائلی از جمله زن و جایگاهشان در دربار، اختلافی عمیق را بین آن‌ها رقم می‌زند.

 

Invisible Man (2020)

 

امتیاز IMDb 7.1/10
امتیاز Metacritic 72/100
ژانر ترسناک، رازآلود، علمی تخیلی
رده سنی R

 

فیلم “مرد نامرئی” ثابت می‌کند که بدون بودجه‌های کلان و استفاده از درجه یک‌ترین عوامل تولید، می‌توان آثاری تماما سرگرم‌کننده خلق کرد که با وجود تمام کاستی‌هایشان، خود را از سینمای وحشت تکراری قرن ۲۱ جدا می‌کنند. فیلمی که از هسته اصلی فعلی هالیوود فاصله گرفته و با به بازی گرفتن عنصر “تصویر” و درون‌مایه روانشناختی و علمی – تخیلی خود، تجربه‌ای هیجان‌انگیز و غیرقابل پیش‌بینی را پیش و روی مخاطب خود قرار می‌دهد.

تمام صفات مثبتی که به فیلم نسبت داده شد، ابدا به معنای بی‌نقص بودن فیلمنامه و درخشش آن در تمام جوانب ممکن نیست. مرد نامرئی علیرغم تمام احترامی که برای خود سازندگانش کسب می‌کند، در نیمه دوم خود دچار لغزش‌‌هایی شده که آن را از تبدیل شدن به اثری فوق‌العاده باز می‌دارد و نمایانگر تلاش سازندگانش در مسیر عامه‌پسندتر کردن فیلم می‌باشد. اما با این وجود، مرد نامرئی اثری ارزشمند و دیدنیست که شما را از اختصاص دادن ۲ ساعت از وقتتان برای تماشایش، پیشیمان نخواهد کرد.

فیلم مرد نامرئی اقتباسی از رمانی به همین نام می‌باشد. داستان زن جوانی به نام سیسیلیا (با بازی الیزابت ماس) را تعریف می‌کند که با فرار از رابطه‌ای بیمارگونه و خشن با پارتنر فیزیکدانش (با بازی الیور جکسون-کوهن)، چالش‌هایی جدی و طاقت‌فرسایی را رو به روی خود می‌بیند.

 

Groundhog Day (1993)
امتیاز IMDb 8/10
امتیاز Metacritic 72/100
ژانر کمدی، عاشقانه، فانتزی
رده سنی PG

 

در “روز موش خرما” نه آنتاگونیستی حضور دارد و نه پیچش داستانی‌ای. صرفا یک کمدی امیدبخش 100 دقیقه‌ای منتظر شماست که با آن فضای دوست‌داشتنی‌ و فلسفه‌ای که در پس‌زمینه طنز خود داراست، نوع نگاهتان را به روزمره و اتفاقاتی که پیرامونتان رخ می‌دهد را برای همیشه دستخوش تغییر می‌کند. داستانی ساده اما گیرا که نه ادعای بزرگی دارد و نه آنچنان خودش را جدی می‌گیرد، اما لحظه لحظه‌اش آکنده است از اتفاقات بامزه و پیامدهای قابل تامل انتخاب‌ها. فکر می‌کنم بزرگترین سخنی که هارولد ریمیس (کارگردان فیلم) با ساخت روز موش خرما با مخاطبین خود در میان می‌گذرد، اهمیت نوع نگاه ما به وقایعی است که حال خوب یا بد فعلی‌مان را رقم می‌زنند. در موقعیتی به ظاهر خسته‌کننده و ملال‌آور، چه چیزهایی برای خوشحالی می‌توان یافت؟ چرا باید دیگران را دوست داشت و چرا باید به وقایعی که در ظاهر به زندگی ما مربوط نمی‌شوند، اهمیت داد؟

عده‌ای روز موش‌ خرما را به عنوان یکی از تاثیرگذارترین آثار دهه ۹۰ میلادی و یکی از بهترین کمدی‌های امیدبخش تمام دوران می‌دانند. در مقابل اما عده‌ای جایگاه بالایی که در نزد مخاطبین و فرهنگ عامه داراست را لایق آن نمی‌دانند. حس می‌کنم که دسته دوم، با دیدن جایگاه فیلم در لیست ۲۵۰ فیلم برتر IMDb از تجربه ساده و کوچکی که موش خرما در اختیارشان قرار داده ناامید شده‌اند. اما فارغ از تمام این اختلاف نظرها، نمی‌توان انکار کرد که این تجربه کوتاه و ساده، سراسر لذت‌بخش است و درونمایه‌ای ارزشمند و قابل تامل را ارائه می‌کند.

داستان فیلم روز موش خرما درباره یک گزارشگر عبوس و بدخلق هواشناسی به نام فیل کانور (با هنرنمایی بیل موری) است که در روز دوم ماه فوریه به همراه تهیه‌کننده و فیلمبردار شبکه راهی شهری کوچک در ایالت پنسیلوانیا می‌شوند. اما در این شهر کوچک، اتفاقی باورنکردنی رقم می‌خورد که به طرز معجزه‌‌‌آسایی نوع نگاه فیل را به زندگی متحول می‌کند.

 

Chocolat (2000)

 

امتیاز IMDb 7.2/10
امتیاز Metacritic 64/100
ژانر درام
رده سنی PG-13

 

در اینروزها، نیاز بیشتری به فیلم‌هایی همچون “شکلات” در صنعت پر زرق و برق سینما احساس می‌شود. فیلم‌ بی‌ادعا و بی‌ شیله پیله‌ای که نشان می‌دهد یک روایت ساده و کوتاه، اگر با دغدغه‌مندی‌های انسانی همراه شود تا چه اندازه به اثری دوست‌داشتنی و به یاد ماندنی بدل می‌گردد. چاشنی فانتزی و فضاسازی فوق‌العاده شکلات، به همراه شخصیت‌های واقعی و قابل لمسش، یادآور این‌اند که چرا فیلم دیدن را به عنوان یکی از سرگرمی‌های ثابت خود انتخاب کرده‌ایم.

نه شعار، نه جلوه‌های ویژه و نه بودجه‌های سرسام‌آور. تنها یک روایت منطقی که پر شده از انسان‌های واقعی با افکار، احساسات و مشکلات واقعی. درامی که به آرامی جلو می‌رود و شخصیت‌هایی که به آرامی ساخته می‌شوند. آدم‌هایی که خود را در محاصره باید و نبایدهای درونی و بیرونی ناتوان می‌بینند، اما چه می‌شود که در نهایت، از بند خود رها می‌گردند؟

فیلم شکلات درامی ۱۲۰ دقیقه‌ای به کارگردانی لاسه هالستروم است. داستانی خیالی که حول محور ورود مادری مجرد (با هنرنمایی ژولیت بینوش) به شهری فرضی و دورافتاده در فرانسه اتفاق می‌افتد. این مادر تنها و بی‌دین که دور دنیا را به قصد پخت شکلات سفر می‌کند، چالش‌هایی را در برابر مردم مذهبی و متعصب این شهر تجربه می‌کند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *