آخر هفتهها ایستگاههای موقتیاند برای استراحت و شاید بهترین زمان باشند برای پناه بردن به هنر از روزمرگیها و مشغلههای تمام نشدنیمان. در این سری مقالات تصمیم گرفتیم که با توجه به سلایق مختلف، مرتبا با معرفی فیلمهایی منتخب از ژانرهای مختلف و توضیحی مختصر دربارهی آنها، به شما در انتخاب فیلم مناسب برای تماشا کمک کنیم.
توجه داشته باشید که فیلمهای پیشنهادی لیست ما بدون هیچ ترتیب خاصی قرار گرفتهاند و البته که با خواندن این مقاله هیچ بخشی از داستان آنها برای شما لو نخواهد رفت.
Crazy, Stupid, Love. (2011)
امتیاز IMDb | 7.4/10 |
امتیاز Metacritic | 68/100 |
ژانر | کمدی – عاشقانه – درام |
رده سنی | PG-13 |
اگر بنا به تهیه لیستی از بهترین آثار کمدی دهه گذشته باشد، فیلم Crazy, Stupid, Love بدون شک یکی از گزینههای مهم روی میز به شمار میرود. در دورانی که سازندگان برای پر کردن خلاء بار کمدی آثار خود دست به دامان شوخیهای بزرگسالانه میشوند، کمتر اثری پیدا میشود که با رویکردی متفاوت از آثار کمدی روز و با درک درستی از یک رابطه عاطفی، تصویری درست از دغدغهها و مسائل موجود مابین زوجین خلق کند. حضور شخصیتهایی از نسلهای متفاوت، با ذهنیتهای کاملا متفاوت و کنش و واکنشهای بین آنها سبب خلق صحنههایی با بار کمدی بالا و گاها تامل برانگیز شده است که تعادل خوبی میان پیام کلی فیلم و سکانسهای کمدی برقرار میکند.
این فیلم که با استقبال بالای تماشاگران در گیشه همراه شد از بازیگران صاحب نامی بهره میبرد که به واسطه کارگردانی درست اثر، از پتانسیل بالای خود در نقشآفرینی شخصیتهایشان به خوبی استفاده میکنند. هرچند که در نهایت داستان فیلم چیزی فراتر از یک کمدی عاشقانه آمریکایی روایت نمیکند اما Crazy, Stupid, Love بدون شک میتواند انتخاب مفرحی برای رقم زدن یک آخر هفتهی دوستداشتنی باشد و برای ساعاتی هم که شده خنده بر روی لبهای تماشاگران خود بیاورد.
داستان فیلم از این قرار است که مرد میانسالی به نام کال (با بازی استیو کارل) با خیانت همسرش و همچنین درخواست طلاق او مواجه میشود. او که زندگی زناشویی خود را رو به نابودی میبیند با کمک مردی جوان به نام جیکوب (با بازی رایان گاسلینگ) سرگرم روابط عاطفی سطحی متعدد و عاری از تعهد میشود.
Panic Room (2002)
امتیاز IMDb | 6.8/10 |
امتیاز Metacritic | 65/100 |
ژانر | جنایی – هیجانانگیز – درام |
رده سنی | R |
در میان صفحات کارنامه هنری دیوید فینچر، Panic Room همانند The Game از آن دست آثاریست که اینروزها کمتر از بقیه آثار او از آن حرفی به میان میآید. موش و گربه بازی یک مادر و دختر با یک گروه از سارقین شاید روی کاغذ طرحی ساده و پیش پا افتاده به نظر بیاید، اما به لطف داستان غیرقابل پیشبینی، شخصیتهای باورپذیر، کارگردانی استادانه و سناریوهای هیجانانگیز با یکی از نفسگیرترین و میخکوب کنندهترین آثار کارنامه فینچر طرف هستیم.
فیلم Panic Room به دور از تمام کلیشههای هالیوود در نگاه به قدرت و استقلال زن، شخصیت اصلی خود را به نگارش درآورده و به زیبایی هرچه تمامتر شهامت و ذکاوت او را در راه حفاظت از فرزندش به تصویر میکشد. فیلمی که با وابستگی بسیار کم به دیالوگ روایت میشود و با تعلیقهای فراوان و حفظ ریتم روایت، نفسهای مخاطب را در جای جای فیلم در سینهاش حبس میکند.
این فیلم داستان مادری (با هنرنمایی جودی فاستر) را روایت میکند که بعد از جدا شدن از همسرش تصمیم به نقل مکان کردن به یک خانه جدید در منهتن را میگیرد تا زندگی دو نفره تازهای را با دختر نوجوانش (با نقشآفرینی کریستن استوارت) شروع کند. اما با ورود سه سارق به خانه، آنها باید هرچه در توان دارند را را برای رهایی از این مخمصه به نمایش بگذارند.
Men in Black (1997)
امتیاز IMDb | 7.1/10 |
امتیاز Metacritic | 73/100 |
ژانر | اکشن – ادونچر – کمدی |
رده سنی | PG-13 |
اگر طرفدار آن دست فیلمهایی هستید که از بدو شروع به مخاطب میفهمانند که قصد جدی گرفتن خود را ندارند، بدون شک مجموعه فیلمهای Men in Black ساعات هیجانانگیز و مفرحی را برایتان رقم خواهند زد. اولین نسخه مجموعه به عنوان نقطه شروع تماشای این فرنچایز 4 قسمتی حاوی اتمسفر علمی تخیلی و کمدی دلنشینی است که به واسطه سکانسهای جذابش به خوبی از پس نگه داشتنتان پای نمایشگر بر میآید و از این رو برای کمتر تماشاگری دوستنداشتنی جلوه میکند.
این فیلم که از بازیگران مشهور و بار کمدی بالایی بهره میبرد در سال انتشارش به سرعت به یک موفقیت بزرگ در گیشه تبدیل شد و با دریافت نمرات خوب چه از سوی مخاطبین و چه از سوی منتقدین، جایگاه خود را به عنوان یک اثر کالت کلاسیک در میان هواداران آثار علمی تخیلی تثبیت کرد.
داستان این فیلم حول محور یک مامور کهنهکار (با هنرنمایی تامی لی جونز) و یک مامور تازهکار (با بازیگری ویل اسمیت) روایت میشود که هردو در سازمانی مشغول به کار هستند که وظیفه کنترل فعالیتهای فرازمینیها در کره زمین را بر عهده دارد.
The Hateful Eight (2015)
امتیاز IMDb | 7.8/10 |
امتیاز Metacritic | 68/100 |
ژانر | درام – رازآلود – جنایی |
رده سنی | R |
یک اثر وسترن با درونمایه معمایی به سبک تارنتینو! وقتی نام کوئنتین تارنتینو به گوش مخاطبین هنر هفتم میرسد مشخصههای همیشگی او از جمله روایت غیرخطی، فیلمنامه پر پر و پیمان، اتفاقات فکبرانداز غیر منتظره و شخصیت پردازیهای قدرتمند از جمله المانهایی هستند که هر مخاطب قبل از به تماشا نشستن اثری از این کارگردان انتظار آنها را میکشد. این بار هم با مستثنی شدن قاعده طرف نیستیم و The Hateful Eight به عبارتی نمایشگر فرمول همیشگی تارنتینو با اضافه شدن چاشنی خلاقیت است.
خشونت عریان تارنتینویی این بار به هیچ عنوان ذهن مخاطب را از جزئیات داستان و موشکافی شخصیتها دور نمیکند و با روایت جذاب و تصویرسازیهای به یادماندنیاش مخاطب را تا آخرین لحظات با فیلم همراه نگه میدارد و در نهایت میتوان گفت که فیلم The Hateful Eight حماسهای پرتعلیق و بیرحمانه است که در جای جای فیلم ثابت میکند ابایی از غافلگیر کردن مخاطبین خود ندارد.
داستان فیلم در زمانی بعد از جنگهای داخلی آمریکا اتفاق میافتد. زمانی که هنوز جدلهای نژادی به وفور در سراسر ایالات متحده قابل مشاهده بودند. قصهی فیلم حول محور هشت شخصیت روایت میشود که ناچارا مجبور به گذران چند روزی کنار یکدیگر در یک مهمانسرا در دل یک کوهستان برفی میشوند.
امتیاز IMDb | 8.4/10 |
امتیاز Metacritic | 66/100 |
ژانر | ترسناک – درام |
رده سنی | R |
استنلی کوبریک که به عنوان یکی از تاثیرگذارترین و همچنین کمالگراترین کارگردانان تاریخ سینما شناخته میشود در سال 1980 با اقتباسی از کتاب The Shining (نوشته استیون کینگ) حجتش را بر ژانر وحشت در هنر هفتم تمام کرد. فیلم The Shining فیلمی با تمرکز بر وحشت روانشناختیست که برعکس بسیاری از آثار ترسناک که با بهکارگیری المانهای وحشت بیرونی قصد ترسیم یک محیط خوفناک را دارند، با فضاسازی اتمسفریک یک هتل مجلل در دل برف و بوران به خوبی از پس به وحشت انداختن مخاطب خود بر میآید. مانند هر اثر دیگری از این کارگردان صاحب نام، با کارگردانی استادانه و توجه وسواسمندانه به جزئیات مواجه هستیم که هریک از المانهای مورد استفادهی او، زمینهساز تئوری پردازیهای مداوم مخاطبین حتی بعد از گذشت 4 دهه از تاریخ انتشار فیلم شده است.
فیلم The Shining اثر کالتیست که به راحتی نام خود را در رده باکیفیتترین آثار ژانر وحشت و همچنین یکی از نمادینترین آثار کل تاریخ سینما جای میدهد و از بازیگر تاریخسازی همچون جک نیکلسون در قامت نقش اصلی خود بهره میبرد. خوشساخت ظاهر شدن فیلم و همچنین ایفای نقشهای به یادماندنیاش آن را به یکی از واجبات تماشای هر سینمادوستی تبدیل میکند.
این فیلم قصه نویسندهای به نام جک تورنس (با هنرنمایی جک نیکلسون) را روایت میکند که در فصل زمستان همراه همسر (با نقش آفرینی شلی دووال) و فرزند کوچکش در یک هتل مجلل به عنوان سرایدار اقامت میگزیند تا در آرامش فضای هتل مشغول به به پایان رساندن کتاب خود شود.
Rambo (2008)
امتیاز IMDb | 7/10 |
امتیاز Metacritic | 46/100 |
ژانر | اکشن – ادونچر – هیجانانگیز |
رده سنی | R |
انتخاب یک عنوان از بین 5 نسخهی مجموعه Rambo برای این لیست کار سختی نبود. اما در نهایت قرعه به نام نسخهی چهارم افتاد که به نظر شخص بنده همانند نسخهی اول، حسابی سوا از باقی عناوین مجموعه دارد. این فیلم که بعد از گذشت دو دهه از انتشار نسخه سوم اکران شد، برخلاف نسخههای دوم و سوم که جنگ را دستمایهای برای خلق صحنههای نفسگیر اکشن و دامن زدن به پروپاگاندای جنگ سرد قرار داده بودند، با پختگی هرچه تمامتر مقوله جنگ و پیامدهای ناگوارش را مورد نکوهش قرار میدهد و از این رو تکاملیافته شدن ذهنیت و جهانبینی استالونه در طول این دو دهه بعد از تماشای این فیلم به خوبی قابل مشاهده است.
اکشن سرشار از خشونت فیلم و بازتاب دادن واقعیتهای تلخ موجود در جامعهای به رهبریت یک حکومت دیکتاتوری، نسخه چهارم فرنچایز Rambo را تبدیل به اثری میکند که تماشای آن برای طیف زیادی از مخاطبین دلخراش و ناراحت کننده جلوه میکند. علیرغم دریافت نمرات ضعیف اما Rambo (2008) با استقبال بالای مخاطبین مواجه شد و با عملکردی درخشان در گیشه ساخت نسخه پنجم مجموعه را نیز کلید زد.
داستان فیلم سرزمینی به نام برمه (میانمار) را هدف قرار میدهد که در آن کشتار مردم بیگناه به بهانه سرکوب شورشیان پیوسته در حال انجام است. جان رمبو هم بعد از وقایع نسخهی سوم زندگیای توأم با آرامش را در تایلند تجربه میکند که ناگهان با درخواست کمک گروهی حامی حقوق بشر جهت همراهی کردن آنها برای رسیدن به برمه مواجه میشود.