مجازی یا واقعی، کدومش؟!
از اولین رونمایی در سال 2013، تا رفتن برق های سالن کنفرانس مایکروسافت در سال 2018 تا حتی ورود کیانو ریوز به سالن کنفرانس E3 در سال 2019، همه و همه برای بازی بود که از همان اولین نمایش خود نوید یک بازی بی حد و مرز را میداد؛ بازی که توسط استودیو بازیسازی خوشنامی بنام سی دی رد پراجکت (CD RED PROJECT) ساخته میشد، استودیو لهستانی که بخاطر ساخت سه گانه Witcher همیشه مورد تمجید بود، حالا به سراغ یک دنیای پیشرفته رفته بود؛ Cyberpunk 2077 عنوانی اکشن-ادونچر و نقش آفرینی بود که با موتور گرافیکی RED ENGINE ساخته شد و 7 سال طرفداران ویدیو گیم منتظر آن بودند، حالا قصد داریم این عنوان پر سر و صدا را بررسی کنیم، و ببینم آیا ارزش صبر 7 ساله را داشت یا نه؟، آیا Cyberpunk 2077، همان بازی بود که ما را در دنیای خود به مانند Witcher غرق میکند؟!؛ با بررسی Cyberpunk 2077 همراه ما باشید…
داستان بازی روایتگر شخصیتی بنام V است، فردی جاه طلب که حاضر است برای پولدار شدن در Night City هرکاری بکند، شهری که شاید از بیرون یک شهر زیبا باشد، ولی وقتی در آن زندگی میکنید، فقر و جرم و جنایت در آن بیداد میکند و به خوبی هرچه تمام تر با روایت آشوب برانگیز داستان بازی عجین میشود و کاربر را در دنیای بی حد و مرز خود غوطه ور میکند.
اینکه شما بازی را از چه جایگاهی شروع کنید و بخواهید با چه جایگاهی به پایان برسانید، به انتخاب خودتان است و دیالوگ های بازی به شکلی کنار یکدیگر قرار گرفته اند، که حسابی بتواند شما را سرگرم به خود بکند و در متن داستان قرارتان دهد و سرنوشت و روند بازی را به میل خودتان، با توجه به دیالوگ ها و مراحل فرعی که میروید، پیش ببرد.
Cyberpunk 2077، از همان ابتدا دست کاربر خود را میگیرد و در دنیای بی حد ومرز خود میگرداند، درست کاری که Witcher با کاربران کرد؛ باید بگوییم، سی دی رد پراجکت به خوبی هر چه تمام تر میتواند این کار را بکند.
دیگر نقطه قوت بازی در شخصیت پردازی است، بی شک شخصیت اصلی بازی یعنی V، و JOHNNY SILVER HAND که کیانو ریووز ( KEANU REEVES ) وظیفه ایفای نقش آن را دارد، تا سالهای سال در ذهنتان میمانند و هرگز خسته کننده نمیشوند، و هیجان دیدن کیانو ریووز هر بار مثل زمانی است که او روی صحنه آمده و با انگشت اشاره خود میگوید:
(( you are breathtaking! ))
اما خب شاید بتوانم یه ایراد جزئی از داستان اصلی بازی بگیرم، اگرچه داستان اصلی بازی دارای بهترین سناریو های داستان نویسی است و از یک ارزش بسیار بالا برخوردار است و شدیدا جذاب است، اما بازی زمانی به پایان پرده دوم میرسد که داستان اصلی به اتمام رسیده و پرده سوم به نوعی کامل پر نمیشود!
بله، انگاری داستان بازی یکم زود تمام میشود، هرچند که پایان بازی بسیار مثل شروع و نیمه داستان، بی نظیر است؛ ولی خب به نوعی انگار خیلی زود سوت پایان بازی را میزند و به نوعی جاهایی از پرده سوم بازی کمی خالی میماند.
از داستان اصلی که بگذریم، باید در خصوص داستان های فرعی و یا جانبی بازی در یک کلام بگوییم، یک شاهکار به تمام معنا هستند و کاملا با داستان اصلی گره خورده اند و اگر اهل مراحل جانبی نیستید حتی بخاطر داستان بی نظیر بازی هم که شده باید اهلش شوید.
در کل باید گفت، داستان بازی Cyberpunk 2077، یک داستان شدیدا دلپذیر و جذاب است که شما را هرگز نا امید و خسته نمیکند.
گیمپلی Cyberpunk 2077، در یک کلام شدیدا لذت بخش است، گیمپلی که با داشتن یک سیستم گان پلی واقعا جذاب و دلپذیر و داشتن یک سیستم مهارتی عالی، کاملا میتواند طرفداران را از خود راضی نگهدارد، از گان پلی و سیستم مهارتی بازی که بگذریم، باید نگاهی به مراحل بازی بیندازیم که به هیچ وجه تکراری نمیشوند و همیشه نو و تازه میمانند و سیستم رانندگی بازی که شاید مثل دیگر عناوین مثل GTA V نباشد، ولی میتواند بدون اشکال ظاهر شود و لذت بخش باشد.
اما خب سیستم مبارزاتی بازی نیز خلاصه در گان پلی آن نمیشود و بازی با طراحی یک سیستم هک واقعا کاربردی، میتواند خیلی جا ها نوع بازی ما را تغییر دهد و بازی ما را متنوع سازد، اما باید گفت گیمپلی بازی بی ایراد هم نیست، باید اعتراف کنم که طراحی دوربین اول شخص برای این بازی انتخاب مناسبی برای نشان دادن عظمت Night City است، ولی خب طراحی این دوربین مطمئنا ضرر هایی برای مبارزات تن به تن در بازی داشته، تا جایی که وقتی شما کاتانا و یا چاقو بدست دارید و درحال مبارزه هستید، قطعا جای دشمن خود را گم میکنید و اصطلاحا گیج میشوید که دشمن کجاست؟!
یا وقتی شما در بازیی حضور دارید که لوت کردن در آن یک عامل مهم است، این دوربین اول شخص به صورتی روی اعصاب شما میرود که آیتم ها را یکی پس از دیگری پیدا نمیکنید و از دست میدهید و الکی به دور خود با نگاهی کاملا دیوانه وار به زمین، میچرخید!
مخلص کلام باید گفت گیم پلی بازی Cyberpunk 2077، با وجود ایرادات کمی که دارد، باز هم یک اثر لذت بخش و جذاب است که کاربران را در بازی نگه میدارد و مجذوب خود میکند.
نورپردازی عالی، خلق جلوه های بصری بی نظیر، طراحی محیط دیدنی و حتی طراحی کارکتر های خوب و گرافیک بالای بازی، و البته Night City بسیار جذاب و چشم نواز که شدیدا سوژه خوب برای طرفدارن حالت عکاسی در بازی است؛ همه و همه نشان دهنده یک گرافیک هنری بی نقص در بازی بشمار میروند.
نمیدونم خواب بودم یا بیدار، حتی یادم نمیاد ساعت چند بود، شب بود یا روز؟!
حقیقتا عملکرد نسل نهم به نسبت نسل هشتم بسیار بهتر بود؛ ولی خب داستان از جایی شروع شد که مرحله رو به پایان بود و من در حال فرار از روی پشت بام های بازی، یک مرحله شدیدا جذاب را پشت سر گذاشتم و شدیدا شاد و هیجان زده بنظر میام؛ روی یک لوله بلند که وصل میشد به یک پشت بام دیگر قرار گرفتم، دکمه ای نمیزنم، اما چرا کارکتر V حرکت میکند؟!
یعنی کنترلر بی عیب Xbox Series X، دریفت کرده؟!
خدایا چیکار کنم؟!
از بازی خارج میشوم و به بازی دیگری میروم و این مشکل نیست!
بله، کنترلر دریف نکرده و بازی یک مشکل عجیب و غریب فقط در آن نقطه بازی پیدا کرده؛
البته این همه آن چیزی نبود که دیدم، از باس فایتی که روی هوا معلق ماند و زمانی که شخصیت V از موتور پیاده نمیشد، نگفتم!
متاسفانه Cyberpunk 2077، از فیزیک گرفته تا هوش مصنوعی دشمنان دچار ضعف است و اگر عملکرد هنری بتواند گیمپلی را جذاب کند، به موازات همان عملکرد فنی بازی گیمپلی بازی دچار اختلال میکند.
البته که نمیتوانیم از انیمیشن های عالی اسلحه ها و صداگذاری بی نقص و همچنین انیمیشن های بی نظیر صورت بگذریم، ولی خب همه اینها موجب نمیشود که عملکرد هنری بازی با عملکرد فنی بازی را یکی بدانیم و باگ و افت فریم و دیگر مشکلات بازی را نادیده بگیریم؛ هرچند که سی دی رد پراجکت با شجاعت هرچه تمام تر پای این عملکرد بد بازی ایستاد و بسیاری از مشکلات را رفع کرد.
موسیقی همان ادویه سر آشپز است، تا مخاطبان را به صورت تمام و کمال درگیر دنیای بازی کند؛
موسیقی بازی Cyberpunk 2077، انقدر به فضای بازی می آید و انقدر هماهنگ است که گاهی دلتان میخواهد یک مرحله را دوباره تکرار کنید تا دوباره با همخوانی موسیقی و گیمپلی و داستان و محیط، یک لذت دوباره ببرید؛ باید اعتراف کرد که سی دی رد پراجکت واقعا در مبحث موسیقی متن یک اثر خارق العاده ارائه داده است.
استودیو سی دی رد پراجکت با ساخت عنوانی جاه طلبانه بنام Cyberpunk 2077 از روی یک لبه تیغ عبور کرد، شاید جدید ترین دستپخت این استودیو لهستانی با نقد های بسیاری در مبحث عملکرد فنی روبرو باشد، ولی باید اذعان داشت که آنها شجاع ترین استودیو بازی سازی چند سال اخیر بودند و تا آخر دست از حمایت نکشیدند.
Cyberpunk 2077، توانست باردیگر قدرت داستان نویسی و طراحی های استودیو سی دی رد پراجکت را نشان دهد؛ شاید کمی عملکرد فنی توی ذوق بزند و جاهایی دوربین بازی بد عمل کند و یا باعث شود که حس کنید پرده سوم بازی خالی مانده و کامل پر نشده؛ اما خب عجول نباشید و دل به بازی بدهید، مطمئنا Cyberpunk 2077 شما را بسیار راضی نگه میدارد و اصلا شما را خسته نمیکند؛ فقط کافیست دنیای عجیب و غریب بازی را بیاد بیاورید و یا زمانی که کیانو ریووز جلویتان ظاهر میشد را برای خودتان یادآوری کنید؛ مطمئنا هیجانتان بالا میرود و هرگز پشیمان نخواهید شد؛ Cyberpunk 2077 هزاران بار ما را پیش از عرضه غوطه ور در دنیای خود کرد و این غوطه وری انگاری همیشگی شد؛
اینکه در دنیای Cyberpunk؛ مجازی باشیم، یا واقعی؟!